جدول جو
جدول جو

معنی محمد اسیری - جستجوی لغت در جدول جو

محمد اسیری
(اَ)
محمد قاسم. از باریابان بارگاه اکبر پادشاه بوده، بالاخره دست بدامان عبدالرحیم خان خانان زده، از خوان انعامش نوالهای فیض ربوده و در سنۀ یکهزار و ده بکنج لحد آسوده. او راست:
سبزه بادیۀ ما نکشد منت ابر
چشم گو خشک شود، آبلۀ پائی هست.
(صبح گلشن ص 24).
وی بسال 1010 هجری قمری در هندوستان درگذشت، تحریک کردن بر بدی و شر. قیام البعض الی البعض للشر لا للخیر. (تاج المصادر بیهقی) ، زجر کردن گوسفند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ کَ)
محمد بن عبدالله عسکری، مکنی به ابوبکر. از فقیهان حنفی و معتزلی بود. وی قاضی عسکر خلیفه المهدی بشمار میرفت و نسبت او به عسکر المهدی است. (از اللباب فی تهذیب الانساب). ورجوع به معجم البلدان ذیل مادۀ عسکر المهدی شود
لغت نامه دهخدا
(زُ بَ)
محمد بن عمرو بن عبدالله بن زبیر از. راویانست. مامقانی آرد: محمد بن عمرو منسوب به زبیر است اما این دلیل آن نیست که وی ملقب به زبیری است هرچند در برخی کتب بدین عنوان ملقب گردیده است. (از تنقیح المقال: قسمت القاب)
لغت نامه دهخدا
(مُ حَمْ مَ دِ نُ وَیْ ری ی)
مکنی به ابوالقاسم. مالکی مذهب بود (وفات 857 هجری قمری). او راست شفاءالغلیل فی شرح مختصر الشیخ خلیل محمد بن احمد بسطامی و شرح طهارۀ العشرفی قرأات العشر محمد بن جزری شمس الدین
لغت نامه دهخدا
(بُ)
محمد بن عبدالله عم زاده احمد بن عبدالرحمن محدث بود. (از منتهی الارب). واژه محدث در علم حدیث به کسی اطلاق می شود که توانایی بررسی و نقد حدیث را داراست. این افراد با استفاده از دانش وسیع در زمینه راویان، طبقات مختلف آنان، و شواهد مختلف، صحت یا سقم یک روایت را تعیین می کنند. محدثان با برقراری استانداردهای دقیق علمی، به مسلمانان کمک کردند تا از احادیث صحیح بهره برداری کنند و از اشتباهات جلوگیری نمایند.
لغت نامه دهخدا